«فروپاشی روانی» ترکیبی ترسناک است، اما این یادداشتِ کوتاه تلاشی است برای آغازِ گفتوگویی در جهتِ دفاع و همدلی با احتمالِ این رویداد. انسانِ جهانِ مدرن همواره در تلاش برای فرار از هرگونه خطری است. این خطرات که در گذشتهی دور امکانِ شکار شدن توسط موجودات دیگر را شامل میشده، امروز از جمله شاملِ خطرِ «شادیِ ناکافی» است.
در قسمتهای مختلف «هزار افسون» من و آریا دربارهی ارتباط جادو و داستانها صحبت کردهایم. در این یادداشت از نگاه ادبی به جادو خواهم نوشت.
از روزهای نخست زیست انسانی، جادو بخشی از تجربهی انسان بوده است. شمنها با ارتباط برقرار کردن با عناصر طبیعت، با گذر میان جهانِ واقع و جهانِ اثیری سعی بر تاثیر بر اتفاقات داشتهاند و بهعنوان مثال شکاری موفق یا باران را برای قبیلهشان فراخواندهاند. و این کار را در بسیاری از موارد با روایتی از مناسک جادویی خود در پیوند با آنچه فرامیخواندهاند، انجام میدادند. بهعنوان مثال، بهنقش کشیدن صحنهای از شکاری موفق که روایتی بود از آنچه میخواستند.